آهاي آهاي ، مردم كوچه بازار
آهاي آهاي آدماي دل آزار
شما كه كلّه تون تو لاك تونه
بالاي شهر خاك و پلاك تونه
با شماهام كه پشت ميز نشستين
توي اتاق ترتميز نشستين
با اونايي كه اسمشون رئيسه
را رفتناشون پُرِ فيس و پيسه
اون كه داره ماشين آنچناني
هر جا ميره ، ميگن اومد فلاني
همّه براش دس به سينه واميستن
با دل پُر خشم وكينه واميستن
با اونايي كه معرفت ندارند
از اين جور حرفا هيچ صفت ندارند
با اونا كه دلاشون عين سنگه
تو تنشون لباس رنگ وارنگه
با اونا كه بالاي برج ميشينن
منتظر آخر برج ميشينن
اون كه پولش از پارو ميره بالا
حرف وحديثش شده ارز و كالا
آره منم ، همون كه پول نداره
سر و وضع ژوگول بوگول نداره
منم كه كوچه تنگه خونه مونه
ديوار كاگلي نشونه مونه
اونجا كه اين حرفا جايي نداره
تير برقاش روشنايي نداره
آره ، همون بهش ميگين دهاتي
بهش ميگين ، ده كورهاي ، كلاتي
****
همسايه مون ، تو خونه نون نداره
پيش زن و بچّه زبون نداره
آره همون كه عمري كارمنده
هميشه هشتش پيش نه ، به بنده
چي شد تو دلهاتون ديگه وفا نيست؟
حرف و حديث دوست و آشنا نيست؟
يادت مياد ، تو روستا برّه داشتيم؟
پُشت محلّه كوه و درّه داشتيم؟
يادت مياد كرسي هاي زمستون؟
قصّه گنجشك و جيك جيك مستون؟
محلّه مون يادت مياد كجا بود؟
زمين بازيمون همش به را بود؟
بوي نون تازه مياد به يادت؟
روزهاي خوش خشون و شاد شادت؟
****
آره خيلي محلّه مون صفا داشت
تو كوچه هاش همش برو ، بيا داشت
پشتبوماش خاكي و كاه گلي بود
تو سفرههامون ، كوفته قل قلي بود
تو زندگي هيچ چيزي كم نداشتيم
يه ذرّه حتا شده غم ، نداشتيم
هرچي كه بود عروسي يا عزا بود
كل محلّه كاراشون به جا بود
بازي گرگم به هوا مي كرديم
گالش هاي لاستيكي پا مي كرديم
روي ذغال تند تند كباب مي خورديم
زمستونا برف و دوشاب مي خورديم
غم و غصه تو دل راهي نداشتن
كينه ها كه ردّ پايي نداشتن
****
يادت اومد؟ حرفامو خوب شنيدي؟
برّه هاي قشنگ بشنگ و ديدي؟
يادت اومد دود چراغ مي خورديم؟
زردالوها رو توي باغ مي خورديم؟
يادت اومد؟ يادت اومد ، دوباره؟
عسل هاي خوش مزه ي بهاره؟
****
چي شد حالا؟ بچّه ي ده كلاتي
تو شدي شهري ، من شدم دهاتي؟
چي شد كه راه تو ز ما جدا شد؟
خداي تو غير خداي ما شد؟
چي شد كه پُشت ماكسيما نشستي
در روي عشق هاي قديمي بستي؟
از كجا اومد اين فيس و افاده؟
براي ما آدم هاي پياده؟
يكي دو روز كه پشت بنز مي شيني
رسمش اينه ديگرونو نبيني؟
****
باشه برو ، تو و علي با حوضش
ما ، خونه هاي كاه گلي ، با حوضش
آره برو ما بچّه ي دهاتيم
اصلا نه اينكه توي شهر باهاتيم
حرفامونو ما به شما نمي گيم
درد دلو جز به خدا نمي گيم
خونه هامون بازم صفايي داره
سفره هامون يه نون و چايي داره
باشه برو بچّه ي ده كلاتي
تو بشو شهري ، من بشم دهاتي.سیامک روشن
کال گب...
برچسب : نویسنده : dsiamakroushan6 بازدید : 125